از پدرم برای تقویت حافظه پرسیدم و چنین جواب داد:
از پدر برای تقویت حافظه پرسیدم و چنین جواب داد:
۱- چهل و یک روز آیه ۹ سوره حجر را بر انجیر خشک بخوانند و روزی چند دانه از آنها را بخورند و کمتر از یک دانه نخورند ( شیخ بهاء)
۲- آیه ۶۱ سوره انعام را بر تخم مرغ نوشته تمایل نمایند.
۳- خوردن عسل، کندر، عدس، شیرینی، گوشت، نان سرد، کرفس، مسواک نمودن، قرآن خواندن، حجامت کردن، روزه گرفتن، رو به قبله نشستن، قیلوله کردن، آیه الکرسی خواندن، امر پدر و مادر را امتنان نمودن، همیشه با وضو بودن، زعفران و سعد و عسل را با هم مخلوط کزدن و هر روز دو مثقال خوردن، ناخن ها را روز دوشنبه گرفتن و به صورت علما نظر نمودن، در شب بیداری نمودن و مشغول عبادت بودن.
۴- اگر کسی آیه ۲۸۵ سوره بقره را در ظرف پاک بنویسد و به آب چای که شیرین باشد بشوید، هر کس آن آب را ناشتا بخورد قوت حفظ او زاید گردد به اذن الله.
۵- خواندن این دعا:
اللهم ارزقنی فهم النبیین و حفظ المرسلین و الهام الملئکه المقربین آمین یا رب العالمین.
میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ، در سال ۱۲۵۹ شمسی در رشت به دنیا آمد. سالهای نخست عمر را به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد و در سال ۱۲۸۶، در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای سرکوب محمدعلی شاه روانه تهران شد. همزمان با اوجگیری نهضت مشروطه، شماری از آزادیخواهان رشت، کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند که میرزا کوچک خان هم که در آن دوران یک طلبه بود، به آنها پیوست. درسال ۱۲۹۴ به جای مجلس اتحاد، هیأت اتحاد اسلام، از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید که بیشتر اعضای آن روحانی بودند و میرزا کوچک خان عضو مؤثر آن بود. به زودی میرزا، رهبری این گروه را بر عهده گرفت و پس از اشغال ایران توسط ارتش روسیه تزاری، به مبارزه با این ارتش پرداختند و روستای کسما در ناحیه فومن را مرکز کار خود قرار دادند. این هیأت بتدریج گسترش یافته و بخش وسیعی از شمال کشور زیر نفوذ آن درآمد و به نهضت جنگل و حزب جنگل مشهور شد. نهضت جنگل فعالیتهای نظامی مختلفی را بر ضد نیروهای روسی و انگلیسی در شمال ایران انجام داد. اما بتدریج دچار اختلافات داخلی گردید و برخی از سران آن تسلیم و یا اعدام شدند. پس از تسلیم خالو قربان، نیروهای دولتی وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح با جنگلیها به نتیجه نرسید، به تعقیب نیروهای جنگل پرداختند. برخی از نیروها متفرق و برخی تسلیم و تعدادی نیز کشته شدند. در چنین وضع سختی میرزا کوچک خان در سرمای شدید زمستان از همسرش خداحافظی کرده و به اعماق جنگلها رفت تا در فرصتی مناسبت بتواند نیروهای پراکنده را سازماندهی کند؛ اما در اثر سرمای شدید به شهادت رسید.